وبلاگ بر و بچ 91 پژوهشگري علوم اجتماعي دانشگاه شيراز



وبلاگ بر و بچ 91 پژوهشگري علوم اجتماعي دانشگاه شيراز
وبلاگي براي همه
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ بر و بچ 91 پژوهشگري علوم اجتماعي دانشگاه شيراز و آدرس paadshz91.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چارلز تیلی جامعه شناس امریکایی در سال 1929 بدنیا آمده و در طول دوران حیات خود آثار زیادی بویژه درباره جنبش های اجتماعی و رابطه سیاست و جامعه به رشته تحریر درآورد. نام او در تاریخ جامعه شناسی هرگز از یاد نخواهد رفت. او اخرین بار در فهرست بلندی همراه بسیاری از همقطاران خود طوماری را به امضای اکبر گنجی به دبیرکل سازمان ملل متحد برای ایجاد صلح در منطقه نوشت. دراینجا مطلبی از وی درباره کنش جمعی میخوانیم.

مروری بر نظريه چارلز تيلي درباره کنش جمعي
چارلز تيلي، از جمله نظريه پردازان تاثيرگذار در زمينه مطالعات جنبش هاي اجتماعي به شمار مي آيد. مجموعه آراء وي در قالب نظريه هايي که تحت عنوان «بسيج منابع» شهرت يافته است، قابل دسته بندي هستند. همانگونه که خود در مقدمه کتاب از بسيج تا انقلاب اذعان مي دارد، تلاش وي در جهت تدوين نظريه اي براي تبيين و توصيف «کنش هاي جمعي[1]» هدف گيري شده است (تيلي، 1385: 17). به عقيده وي، پديده هايي همچون انقلاب ها، شورش ها، جنبش هاي اجتماعي، توطئه هاي سياسي، و حتي بسياري از کودتاها، انواع مختلفي از کنش هاي جمعي هستند که با هدف ايجاد تغيير يا ممانعت از تغييري در جامعه اتفاق مي افتند. بدين منظور نظريه پردازي درباره کنش هاي اجتماعي براي نيل به شناخت درباره اين پديده ها بسيار ضروري است. مجموعه نظريه هاي نظام يافته تيلي در زمينه کنش جمعي را مي توان در کتاب مشهور وي، «از بسيج تا انقلاب» جستجو کرد. وي در اين کتاب نخست به ضرورت مطالعه جنبش هاي اجتماعي مي پردازد و پس از آن مروري مفصل و نقادانه بر نظريه ها کلاسيک و متاخر ماقبل خود انجام مي دهد. پس از آن اصول کلي نظريه کنش جمعي خود را مطرح مي سازد و در ادامه کتاب به تشريح جزئيات آن مي پردازد.

همانگونه که اشاره شد، تيلي پيش از طرح چارچوب نظري خود، مروري منتقدانه بر نظريه هاي کلاسيک و متاخر پيش از خود دارد. در مورد نظريه پردازان کلاسيک، آراء مارکس، دورکهايم، وبر و ميل را مورد بررسي قرار مي دهد. تيلي منشاء کنش هاي جمعي را متاثر از مارکس، کشمکشي مي داند که حول يک تضاد اجتماعي شکل مي گيرد. در واقع، در سطح تبييني، تيلي ريشه هاي ظهور کنش جمعي را از مارکس اقتباس کرده است. اما نقدي که بر مارکس وارد مي داند، در مورد تشريح فرايند هاي دروني کنش هاي جمعي است که در چارچوب نظري مارکس کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به بيان ديگر، نظريه مارکس بيشتر کلان نگر است و از اين جهت مورد نقد تيلي قرار دارد. مسئله اي که در آراء ميل و وبر بيشتر مورد توجه قرار گرفته است. وبر، به تعاريف کنشگران دخيل در يک کنش جمعي توجه ويژه اي دارد و نظام باورهاي درون يک جماعت را مسئله محوري کنش هاي جمعي آنان مي داند. ميل نيز به فرايندهاي جزئي کنش هاي جمعي مي پردازد؛ از نظر وي، کنش جمعي نتيجه پيگيري حسابگرانه منافع فردي است. اما در مورد دورکهايم، تفکيک کارکردگرايانه وضع عادي (نظم) از وضع غير عادي (کشمکش و تضاد)، از نظر تيلي صحيح نيست، چراکه به نظر وي، کنش جمعي پديده اي طبيعي است و در جريان زندگي روزمره اجتماعي جريان دارد.

در مورد متاخرين، نظريه پردازاني همچون هانتينگتون، چالمرز جانسون، و رابرت تد گار (که آنها را متاثر از دورکهايم هستند)؛ مانکور اولسون، آنتوني اوبرشال، ماير زالد و جان مک کارتي (که ادامه دهندگان سنت ميل قلمداد مي شوند)؛ گاسفيلد (که تحت تاثير وبر قرار دارد)، و مارکسيست ها (که تعبيراتي جديد از درون آراء مارکس وضع کرده اند)؛ ديگر نظريه پردازاني هستند که مورد نقد و بررسي تيلي قرار گرفته اند. در مجموع، مي توان اذعان داشت به غير از افرادي که تحت تاثير دورکهايم قرار دارند، تيلي تلاش کرده است که از ساير نظريه پردازان متاخر براي تدوين چارچوب نظري خود بهره گيرد. بويژه بايد به آراء مانکور اولسون و آنتوني اوبرشال در اين خصوص اشاره کرد. مباحثي همچون «انتخاب عقلاني»، «نظريه بازي» و «کالاي جمعي»، از جمله موضوعاتي هستند که تيلي در تدوين نظريه خود از آنها بهره جسته است. بايد اذعان داشت که نظريه تيلي زماني که مطرح شد توانست بسياري از نظريه هاي ماقبل خود را تضعيف کند و تاثير بسزايي در غلبه رويکرد بسيج منابع براي تحليل کنش هاي جمعي و جنبش هاي اجتماعي بر جاي گذارد.

نظريه کنش جمعي
الگوي سياسي

 

پيش از پرداختن به نظريه اصلي تيلي در خصوص کنش جمعي ابتدا لازم است الگوي مبنايي وي در تحليل جامعه سياسي توضيح داده شود. وي اين الگو را، «الگوي سياسي[2]» نام مي نهد که ماهيتي ايستا دارد. پس از آن، وي «الگوي بسيج[3]» را مطرح مي کند که در واقع توضيح دهنده چگونگي کنش جمعي و تغيير در جامعه سياسي است. عناصر تشکيل دهنده الگوي سياسي عبارتند از: جمعيت، حکومت، يک يا چند مدعي، يک جامعه سياسي، و يک يا چند ائتلاف. مدعيان قدرت سياسي را مي توان به دو گروه تقسيم کرد، نخست اعضاي حکومت، و سپس چالشگران حکومت. در واقع، رقابت اصلي و منشاء پويايي در الگوي سياسي ناشي از رقابتي است که ميان مدعيان (اعضاء و چالشگران) جريان دارد تا سهم بيشتري از قدرت حکومتي را در اختيار داشته باشند. از نظر تيلي، حکومت سازماني است که ابزار متمرکز و اساسي را در درون جمعيت در اختيار دارد. روابط و چالش هاي ميان حکومت، اعضاء و چالشگران، شکل دهنده فضاي جامعه سياسي است. گاهي اوقات ائتلاف هايي ميان اعضاء و چالشگران نيز بوجود مي آيد که هدف آنها هماهنگ سازي کنش جمعي با اهدافي مشترک است (تيلي، 1385: 80).

 

الگوي بسيج
پويايي رقابت ميان مدعيان قدرت سياسي ايجاب مي کند که براي توضيح دادن تغييرات جامعه سياسي، بويژه توضيح کنش جمعي هر يک از مدعيان، از الگوي ديگري استفاده شود. تيلي، براي توضيح کنش جمعي از الگوي بسيج استفاده مي کند. عناصر اين الگو عبارتند از: منافع، سازمان، بسيج، فرصت، و کنش جمعي. منافع، مجموعه امتيازات و محروميت هاي مشترکي است که ممکن است در اثر تعاملات مختلف با ديگر جمعيت ها بر جمعيت مورد بحث وارد آيد. سازمان، ميزان هويت مشترک و ساختار وحدت بخش افراد در درون يک جمعيت است. بسيج، ميزان منابعي است که تحت کنترل جمعي يک مدعي قرار دارد. کنش جمعي، ميزان اقدامات جمعي يک مدعي در جهت نيل به هدف مشخصي است. و فرصت، رابطه ميان منافع جمعيت و وضعيت جهان اطراف است (تيلي، 1385: 84). از نظر تيلي، عناصر شکل دهنده فرصت را مي توان به سه بخش تقسيم کرد: الف. فرصت/تهديد (رابطه منابع و منافع با وضعيت محيطي)، ب. سرکوب/تسهيل (هزينه و منابع مصرفي عمل جمعي)، و ج. قدرت (بازده عمل جمعي).

 

فرضيه اصلي در کار تيلي، رابطه ميان «بسيج» و «کنش جمعي» است. بدين معني که هرچه ميزان بسيج در يک جمعيت يا سازمان مطبوع يک مدعي بيشتر باشد، ميزان کنش جمعي آن بيشتر مي شود. به عبارت ديگر، قدرت آن افزايش يافته، منابعي که هزينه مي کند، کمتر شده، و در نهايت منافعي که به دست مي آورد بيشتر مي گردد. اما، در اين ميان متغيرها و عوامل ديگري نيز هستند که بر ميزان بسيج و کنش جمعي تاثير دارند، که تيلي سعي دارد، در قالب نظريه جامعي، تمامي فرايندي را که به کنش جمعي منتهي مي شود را توضيح دهد. به عقيده وي، «عناصر عمده تعيين کننده بسيج يک گروه، سازمان آن، منافع آن در تعاملات ممکن با ديگر مدعيان، فرصت / تهديد کنوني آن تعاملات و در معرض سرکوب بودن گروه هستند» (تيلي، 1385: 85). در واقع، الگوي بسيج تيلي، ميزان کنش جمعي يک مدعي را برآيندي از قدرت، بسيج و فرصت هاي کنوني و تهديدات متوجه منافع آن گروه مي داند. در ادامه، تعاريف مشخص تري در خصوص هر يک از عناصر اصلي مدل بسيج ارائه مي شود.

منافع: تيلي پيش از ارائه تعريف خود درباره «منافع» يک گروه به بررسي دو نظر رايج در اين خصوص مي پردازد. نخست تحليلي بر اساس الگوي رايج مارکسيستي که اذعان مي دارد که منافع يک گروه برآمده از موقعيت ساختاري آن گروه در جامعه است، و در واقع، منشاء آن عيني است. در مقابل، تحليلي وبري قرار دارد که منافع يک گروه را برآينده تفاسير و نگرشهاي ذهني کنشگران يک گروه نسبت به مطالباتشان مي داند. يعني استدلال مي کند که باورهاي مشترک در يک گروه به خودي خود به تعريفي از منافع جمعي منجر مي شود. در نتيجه، از منظر نخست منافع يک گروه را مي توان از تحليل کلي ارتباطات ميان منافع و موقعيت هاي اجتماعي استنباط کرد؛ و از منظر دوم منافع يک گروه از اظهارات و کنش هاي کنشگران آن گروه قابل استنتاج است (تيلي، 1385: 92). نقد نگاه کل گراي مارکسيستي آن است که بسياري از منافع جزئي در حين عمل را نمي تواند تشخيص دهد، و ايراد نگاه تفسيرگراي وبري در آن است که کنشگران لزوماً به منافع واقعي خود آگاهي کامل ندارد. در نتيجه تيلي پيشنهاد مي کند که مي توان براي تشخيص منافع يک گروه از ترکيب اين دو نگاه استفاده کرد. بدين ترتيب که «روابط توليد به عنوان پيش بيني کننده منافعي که مردم بطور متوسط و در بلندمدت پيگيري خواهند کرد» در نظر گرفته شود، و «براي تبيين رفتار مردم در کوتاه مدت حتي الامکان بر مفصل بندي [ذهني] خود مردم از منافعشان» تکيه شود (تيلي، 1385: 93).
سازمان: تيلي در تعريف از سازمان، بر دو محور عمده اشاره مي کند: ميزان هويت مشترک و ساختار وحدت بخش. براي توضيح اين دو مفهوم از بحث روابط دسته اي[4]و روابط شبکه اي[5]بهره مي گيرد. روابط دسته اي، روابط ميان افراد حول ويژگي هاي مشترک است، همانند هويت جنسيتي، نژادي، ملي، سني، مذهبي و …؛ و روابط شبکه اي به ارتباط و پيوندهاي مستقيم و غير مستقيم به واسطه نوع خاصي از علقه هاي بين الاشخاصي اشاره دارد. ترکيب روابط دسته اي و شبکه اي منجر به پيدايش گروه مي شود. در نتيجه، به اعتقاد تيلي، «هر قدر که يک گروه از هويت مشترک و شبکه هاي داخلي وسيع تري برخوردار باشد، سازمان يافته تر است» (تيلي، 1385: 95). به بيان ديگر، سازمان برآيند روابط دسته اي و شبکه اي مداوم در يک جمعيت است.
بسيج: تيلي معتقد است که واژه بسيج به شکل متعارف معرفي کننده فرايندي است که بواسطه آن گروهي از حالت مجموعه منفعلي از افراد به مشارکت کننده فعال در زندگي عمومي تبديل مي شود. به بيان ديگر، بسيج يعني گردآوري منابع (انساني و مادي) براي استفاده و عمل جمعي. تيلي از سه شکل بسيج نام مي برد: يکم، بسيج تدافعي، دوم، بسيج تهاجمي، و سوم، بسيج تدارکي. در بسيج تدافعي تهديدي از خارج، اعضاء يک گروه را وامي دارد که منابع خود را براي جنگ با دشمن گرد هم آورند. در بسيج تهاجمي، يک گروه در عکس العمل نسبت به «فرصت» هاي فراهم آمده براي تحقق منافع خود به گردآوردن منابع مي پردازد. و در بسيج تدارکي، گروه با پيش بيني فرصت ها و تهديدهاي آينده به انباشت و ذخيره سازي منابع مي پردازد. هر قدر از بسيج تدافعي به سمت تهاجمي و تدارکي حرکت مي شود، بر ميزان دورانديشي و نگاه استراتژيک سازماني افزوده مي شود (تيلي، 1385: 104-113).
هزينه و فايده در کنش جمعي
تيلي، متاثر از سنت ميلي به مسئله هزينه هاي کنش جمعي توجه دارد. بر اين اساس، وي نتيجه کنش جمعي را توليد «کالايي جمعي[6]» مي داند که در فرايند توليد اين کالا (که همان فايده کنش است)، گروه ناگزير از پرداخت هزينه (صرف منابع) است (تيلي، 1385: 129). بر اساس منطق انتخاب عقلاني که منطبق بر سنت ميل است، عمل عقلاني آن است که با پرداخت کمترين هزينه، بيشترين فايده حاصل شود، اما اين فرمول ساده رياضي در عمل با مشکلاتي مواجهه مي شود. تيلي، دو عامل اصلي را تعيين ميزان هزينه/فايده کنش جمعي در نظر دارد: يکم، بسيج؛ و دوم، فرصت ها. گروههاي مختلف بر اساس تفاسير، ارزش ها و باورهاي مشترکشان، در کنش جمعي براي توليد کالاي عمومي متحمل هزينه هاي متفاوتي مي شوند. تيلي، گروه ها را بر اساس نحوه و ميزان پرداخت هزينه ها به چهار دسته تقسيم مي کند:

1. پر غيرت ها: در مقايسه با ديگر گروه ها، ارزش بسيار بالايي براي برخي از کالاهاي جمعي از حيث صرف کردن منابع مورد نياز براي به دست آوردن آن کالا، قائلند. اين دسته عموماً دست به بسيج تهاجمي مي زنند.

2. خسيسان: چنان ارزش بالايي براي منابع خود قائلند که به ندرت اتفاق مي افتد که کالاي جمعي قابل دسترسي آنها را وادارد که منابع بسيج يافته خود را صرف کنش جمعي نمايند. اين دسته عموماً بسيج هاي تدافعي انجام مي دهند.

3. فرصت طلبان: صرف نظر از اينکه چه کالايي به دست مي آورند، در پي به حداکثر رساندن بازده خالص خود هستند.

4. مدعيان عادي: در پي دستيابي به مجموعه محدودي از کالاهاي جمعي هستند، حداقل منابع را صرف دستيابي به اين کالاها مي کنند.

فرصت هاي کنش جمعي
مجموعه عناصري که پيشتر توضيح داده شد، عوامل «دروني» تاثيرگذار بر کنش جمعي يک مدعي هستند؛ پيکربندي فرصت ها (يعني فرصت/تهديد، سرکوب/تسهيل، و قدرت) نيز مجموعه عوامل «بيروني» تاثيرگذار بر کنش جمعي به شمار مي آيند که در ادامه توضيح داده مي شوند. لازم به ذکر است که منشاء اين عناصر بيروني را مي توان در «مدل سياسي» جستجو کرد. يعني، پيکربندي فرصت ها بر اساس برآيند راوبط ميان مدعيان و حکومت مشخص مي شود.
فرصت / تهديد: ميزان تغيير منابع و منافع با وضعيت محيطي را مي توان فرصت/تهديد دانست. به اين معني که، هر قدر معادلات محيطي بگونه اي باشد که با منابع کمتري بتوان به منافع بيشتري دسترسي داشت، آنگاه فرصت فراهم شده است، و در حالت عکس اين وضعيت، تهديد ايجاد مي گردد. به عبارت ديگر، فرصت/تهديد دو روي يک سکه هستند، «در سوي فرصت، اين وضعيت را داريم که هر قدر ديگر گروهها، شامل حکومت ها، در مقابل ادعاهاي جديد آسيب پذير باشند، امکان تحقق منافع مدعي افزايش مي يابد. در سوي تهديد، به ميزاني که ديگر گروه ها تهديد به ارائه ادعاهايي کنند، در صورت موفقيت آميز بودن، امکان تحقق منافع مدعي را کاهش مي دهد» (تيلي، 1385: 196). در ادامه، تيلي استدلال مي کند که پاسخگويي و واکنش گروه ها در قبال تهديد ها بسيار موثرتر است تا نسبت به فرصت ها. در واقع، تهديد به بسيجي تدافعي مي انجامد، درحاليکه بهره گيري از فرصت نيازمند بسيجي تهاجمي يا تدارکي است. عموماً، ايجاد تهديد عليه يک مدعي باعث تقويت بسيج براي کنش مي شود، تا جايي که ممکن است اين بسيج از بسيج در حالت کنش عادي نيز بيشتر باشد. در مقابل، در مواقعي که فرصتي براي کسب منافع فراهم مي شود، اکثر گروه ها احتياج دارند که تاحدودي الگوي سازمان و بسيج خود را تغيير دهند (تدارک ببينند) تا بتوانند از فرصت استفاده کنند، و عموماً اين انعطاف پذيري با مقاومت هايي دروني همراه است (تيلي، 1385: 198).
سرکوب / تسهيل: به بيان تيلي، «ستيز براي کسب قدرت هميشه دربردارنده حداقل دو طرف است، رفتار طرف دوم دامنه اي را از سرکوب تا تسهيل در بر مي گيرد. … سرکوب، هرگونه کنشي توسط گروه ديگر است که هزينه کنش جمعي مدعي را افزايش مي دهد. کنشي که هزينه کنش جمعي يک گروه را کاهش دهد، شکلي از تسهيل است» (تيلي، 1385: 149). سرکوب/تسهيل مي تواند در دو سطح انجام شود، يا در سطح بسيج (يعني تاثير گذاري بر بسيج منابع توسط يک گروه)، و/يا در سطح کنش جمعي (لحظه انجام کنش توسط گروه). تيلي معتقد است که سرکوب/تسهيلي در مرحله بسيج انجام مي شود، تاثيرات بلندمدت دارد و کارايي بيشتري دارد، در حالي که سرکوب/تسهيلي که در لحظه کنش روي مي دهد، کوتاه مدت است. تيلي، سرکوب سياسي را عمدتاً منتسب به دولت ها مي داند. «از ديدگاه يک دولت، افزايش هزينه هاي بسيج نسبت به افزايش هزينه هاي کنش جمعي به تنهايي، راهبرد سرکوبگرانه اطمينان بخش تري است. راهبرد ضد بسيج هم کنشگر و هم کنش را خنثي مي سازد، و اين احتمال را کاهش مي دهد که به هنگام آسيب پذير شدن سريع حکومت، ظهور شريک ائتلافي جديد، يا چيز ديگري که باعث جابجايي هزينه ها و سودهاي محتمل کنش جمعي شوند، کنشگر بتواند به اقدام سريع مبادرت ورزد» (تيلي، 1385: 150). تسهيل نيز عموماً بخشي از سياست متعارف است که در بين مدعيان مختلف مي تواند به ايجاد «ائتلاف» هاي مختلف کمک کند. تيلي در ادامه بحث درباره سرکوب/تسهيل با وارد کردن دو مفهوم ديگر يعني «تساهل» و «اجبار»، به دسته بندي چهارگانه اي از انواع حکومت ها بر اساس نحوه برخورد با مدعيان مي رسد. وي، حکومت هاي «سرکوبگر»، «توتاليتر»، «متساهل»، و «ضعيف» را شناسايي مي کند.
قدرت: ميزان قدرت با ميزان سرکوب رابطه اي عکس دارد، يعني هر قدر که ميزان قدرت يک گروه بيشتر باشد، ميزان سرکوب آن کمتر است. اما تيلي در تعريف مفهوم قدرت اذعان مي دارد که اين مفهوم بسيار نسبي است. وي، قدرت يک مدعي را بر اساس «طرف ها»، «منافع»، و «تعاملات» متغير مي داند. شايد بتوان گفت که قدرت از نظر تيلي بازده داد و ستدهاي ميان مدعيان و حکومت است. وي بيان مي دارد که «اعضاء جامعه سياسي نسبت به چالشگران از قدرت بيشتري برخوردارند و کمتر مورد سرکوب قرار مي گيرند. چالشگران از طريق کنش جمعي به عضويت جامعه سياسي در مي آيند و اعضاء نيز با استفاده از کنش جمعي در مقابل از دست دادن قدرت به دفاع از خود مي پردازند» (تيلي، 1385: 196).

 

· نقدهای وارد بر نظريه تيلي

مبناي انتقاداتي که بر نظريه تيلي وارد است، مشابه مجادلاتي است که حول رويکرد بسيج منابع وجود دارد. نخستين دسته از انتقادات بيشتر از سوي متاخرين رويکرد بسيج منابع و برخي نظريه پردازاني که تحت عنوان «فرايند سياسي» نظريه پردازي مي کنند همچون «سيدني تارو» و «ديويد اسنو» انجام شده است. با وجود اينکه تيلي سازمان ها را يکي از عناصر اصلي مدل بسيج مي داند، اما در کار نظري کمتر به آن پرداخته است و سازمان را تنها به شکل و چارچوب فعاليت کنشگران تقليل داده است. بعلاوه، از آنجايي که مفاهيمي همگن با مفهوم «هويت» را نيز در ذيل سازمان قرار داده است، لذا کمتر به خصوصيات تصميم سازي، روابط افقي يا عمودي و نحوه تحولات درون سازمان پرداخته است. اين نقطه ضعف در کار تيلي سبب شده است که نظريه پردازاني همچون «ماير زالد و جان مک کارتي» بيشتر به بحث سازمان ها در چارچوب رويکرد بسيج منابع بپردازند (نش، 1380).

دسته ديگر از انتقادات از جانب نظريه پردازاني است که تحت عنوان «جنبش هاي نوين اجتماعي» نظريه پردازي مي کنند. چارچوب نظري جنبش هاي نوين، که بيشتر بر جنبه «اجتماعي» جنبش ها تاکيد دارند، سياسي بودن بيش از حد نظريه تيلي را مورد انتقاد قرار مي دهند. مفهوم مبارزه «فرا سياسي[7]» که توسط «آلبرتو ملوچي» مي شود، در واقع نشان دهنده چنين تمايزي نزد نظريه پردازان جديد جنبش هاي اجتماعي است (مشيرزاده، 1381: 201). بر اساس چنين نگاهي، منشاء ظهور و اثرگذاري جنبش هاي اجتماعي، جامعه مدني است؛ اگرچه تعاملات و فعاليت هايي نيز از سوي جنبش هاي اجتماعي در فضاي جامعه سياسي مشاهده مي شود، اما مسئله اينجا است که جنبش هاي اجتماعي صرفاً هدفي سياسي (کسب قدرت سياسي) را تعقيب نمي کنند. درحاليکه تيلي همه کنش هاي جمعي را به کنشي سياسي تقليل مي دهد، و حتي از نظريه هايي که «تمايز ميان سياست / غير سياست را به حداقل مي رساند» استقبال مي کند (تيلي، 1385: 87). در واقع، چنين انتقادي بيان مي دارد که به دليل سياسي بودن بيش از حد نظريه تيلي، نمي توان برخي کنش هاي جمعي و جنبش هاي اجتماعي که خارج از چارچوب سياست رخ مي دهند را به خوبي تبيين نمود. در مجموع، نظريه تيلي براي توصيف (چگونگي) بسياري از کنش هاي جمعي و جنبش هاي اجتماعي، نظريه اي کارآمد است؛ اما وقتي بحث بر سر تبيين (چيستي و چرايي) است، در مواردي دچار نقصان مي شود.


 




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, ] [ 19:17 ] [ رسول شيخي ]


درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید شما میتونید با عضو شدن در وبلاگ از دنیای مطالب زیبا بهره مند شوید
طراحی
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 65
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 65
بازدید ماه : 86
بازدید کل : 37453
تعداد مطالب : 84
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1



http://

Main

زمان حضور شما:
عنوان لینک